مرده شوی. مرده شوینده. غسال که تن مردگان را بشوید و غسل دهد. - مرده شوبرده، مرده شوی شسته، نفرینی است. (آنندراج). زشت. ناپسند. منفور: بر سر فوطه پریشان نه ز بی پروائیست مرده شو برده پریشان زغم خاتون است. جلالا (آنندراج). - امثال: چه عزائی که مرده شو هم گریه می کند. ماما آورده را مرده شو می برد. مرده شو ضامن بهشت و دوزخ کسی نیست
مرده شوی. مرده شوینده. غسال که تن مردگان را بشوید و غسل دهد. - مرده شوبرده، مرده شوی شسته، نفرینی است. (آنندراج). زشت. ناپسند. منفور: بر سر فوطه پریشان نه ز بی پروائیست مرده شو برده پریشان زغم خاتون است. جلالا (آنندراج). - امثال: چه عزائی که مرده شو هم گریه می کند. ماما آورده را مرده شو می برد. مرده شو ضامن بهشت و دوزخ کسی نیست
برادۀ زر. ریزه های طلا. ریزه های زر: بس سبک پر مپر ای مرغ که می نامه بری تا ز رخ پای ترا خردۀ زر بربندیم. خاقانی. ، کنایه ازردی که در میان گل سرخ باشد و برای تنگ شدن فرج در فرزجه ها بکار برند و آنرا زرگل نیز گویند. (آنندراج)
برادۀ زر. ریزه های طلا. ریزه های زر: بس سبک پر مپر ای مرغ که می نامه بری تا ز رخ پای ترا خردۀ زر بربندیم. خاقانی. ، کنایه ازردی که در میان گل سرخ باشد و برای تنگ شدن فرج در فرزجه ها بکار برند و آنرا زرگل نیز گویند. (آنندراج)
خامه که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان ازموی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط از موی سمور و با لفظ بستن مستعمل است. (آنندراج) : تصویر دهان یار نقاش ازل از میان نازک او خامۀ مو بسته است. صائب (از آنندراج). رجوع به خامۀ تصویر شود
خامه که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان ازموی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط از موی سمور و با لفظ بستن مستعمل است. (آنندراج) : تصویر دهان یار نقاش ازل از میان نازک او خامۀ مو بسته است. صائب (از آنندراج). رجوع به خامۀ تصویر شود